جامعه شناسی

این وبلاگ برای استفاده همکارن ودانش آموزان تنظیم شده است

جامعه شناسی

این وبلاگ برای استفاده همکارن ودانش آموزان تنظیم شده است

مباحثی پیرامون نظریه های جامعه شناسی

تاریخچه پیدایش وتکامل علوم اجتماعی

هر چند بیش از یک قرن از تاریخ جامعه شناسی به عنوان یک دانش مستقل نمی گذرد ولی افکار واندیشه های اجتماعی تاریخ نسبتا قدیمی دارد قبل از اینکه آگوست کنت جامعه شناسی را به عنوان یک دانش مستقل معرفی کند متفکران وفیلسوفان یونان باستان نسبت به جامعه وشرایط اجتماعی زمان خود نظریه هایی ارائه داده بودند .

 تاریخچه پیدایش وتکامل علوم اجتماعی اجتماعی

هر چند بیش از یک قرن از تاریخ جامعه شناسی به عنوان یک دانش مستقل نمی گذرد ولی افکار واندیشه های اجتماعی تاریخ نسبتا قدیمی دارد قبل از اینکه آگوست کنت جامعه شناسی را به عنوان یک دانش مستقل معرفی کند متفکران وفیلسوفان یونان باستان نسبت به جامعه وشرایط اجتماعی زمان خود نظریه هایی ارائه داده بودند .

افلاطون: ازاولین متفکرانی است که نظریه منظمی درباره جامعه در کتاب جمهوریت ارائه کرده است او برای اولین بار به موضوع نظم اجتماعی توجه کرده وبه خصلتهای جهان شمولی وطبیعی آن اشاره می کند همچنین به تحلیل کارکردی تقسیم کار وضرورت آن برای دوام نظام اجتماعی اشاره می کند .افلاطون در رابطه با نقش انسان در پیشرفت جامعه معتقد است که انسان از طریق استعداد دیالکتیکی ((شیوه صحیح فکر کردن وعمل کردن )می تواند موقعت موجود وطبیعی را به موقیت مطلوب وایده آل تبدیل کند یعنی امکان تحقق مدینه فاضله .بر اساس افکار افلاطون شش فرضیه اساسی وارد جامعه شناسی شدکه موجب تکامل نظریات جامعه شناسی گردید .

فرضیه ها

1)جامعه مانند موجود زنده است واز حیات خاصی بر خوردار است لذا برای دوام وبقا باید نیازهای اساسی او بر طرف گردد مانند داشتن نظم وقانون

2) موجودات زنده یعنی انسان وجامعه پیوسته در صدد بقا هستند .

3) انسان به صورت گروهی واجتماعی قادر به بقاست وتقسیم کار اجتماعی ضامن بقا ودوام وتکامل اجتماعی است .

4)انسان موجودی اجتماعی است وبا کمک فرهنگ مشترک با بقیه اعضای جامعه در ارتباط است این فرهنگ محصول اندیشه وآگاهی اجتماعی انسانها است . افلاطون فرهنگ را تفکر اجتماعی می نامد.

5)هر جامعه دارای یک نظم اجتماعی است .موضوع نظم یکی از موضوعات مهم جامعه شناسی کارکرد گرایی است .

6) این نظم وثباط اجتماعی قابل مشاهده وتشخیص است .

 ارسطو

ارسطو در کتاب سیاست به بررسی تحلیل ارگانیکی از جامعه پرداخته وبه شباهت میان جامعه وموجود زنده اشاره می کند .اوعقل وروح وبدن انسان را با طبقه بالا وپایین جامعه مقایسه کرده ومدعی است همانطور که عقل بر احساسات بر تری دارد طبقه بالای جامعه هم با کمک قدرت بر طبقات پایین جامعه حکمرانی می کند .

ابن خلدون

ابن خلدون متفکر  تونسی که برخی او را پدر جامعه شناسی می نامند ، سال ها قبل از کنت نظریاتی در مورد سیر تحول جوامعه و عوامل همبستگی در جوامعه شهری و روستایی در کتاب معروف خود با عنوان مقدمه مطرح کرده بود.

فارابی

 فارابی از دیگر متفکران مسلمان است که با بهره گیری از نظریات ارسطو وافلاطون  مباحثی پیرامون ویژگی های رهبر و نیز مدینۀ فاضله و طبقات اجتماعی بحث نموده است. از سایر متفکران ابوریحان بیرونی می باشد.

ماکس وبر

ماکس وبر معتقد است انقلاب صنعتی اروپا نقطه عطفی برای دانش وتکنولوژی بود ولی این انقلاب اجتماعی فرانسه بود که مطالعه جامعه را از دوش فیلسوفان برداشت و بر عهده دانشمندان علوم اجتماعی گذاشت .زیرا بعد از انقلاب جامعه فرانسه با مشکلاتی نظیر بی نظمی وبی سازمانی ..... مواجه شد .لذا دانش مندان علوم اجتماعی با تحقیق علمی می توانند مشکلات را ریشه یابی کرده واز بحرانهای اجتماعی جلو گیری کنند .

آگوست کنت بنیانگذار جامعه شناسی

آگوست کنت :1798به دنیا آمد ودر سال 1857از دنیا رفت نخستین کسی که جامعه شناسی را به عنوان دانش جامعه شناخته لفظ جامعه شناسی را به کار برده وبه عنوان پدر جامعه شناسی معروف است .او تفکر بشر را مانند یک جهان تطوری پنداشته که خود ناشی از خصلت تکامل علوم طبیعی می باشد .

مهمترین افکار کنت که موجب توجه جامعه شناسان معاصر قرار گرفته به شرح زیر است :

1-اثبات گرایی یا پوزیتویسم:مفهوم اثبات گرایی به روش تحقیقی کنت اطلاق می شود او این روش را عامل پیشرفت انسان می داندومدعی است که از طریق مشاهده وآزمایش ومقایسه می توان پدیده های اجتماعی را مطالعه کرد .اواصرار دارد که جامعه باید از طریق علمی مورد تجزیه وتحلیل قرار بگیرد ومی گوید بررسی شرایط اجتماعی وحل مشکلات فقط از طریق علمی امکان پذیر است به عبارتی اصرار او به اثبات گرایی ناشی از بحرانهای اجتماعی بعد از انقلاب فرانسه بود که وجود تحقیق علمی را برای تبیین مشکلات اجتماعی ضروری می دانست .

2-تقسیم بندی علوم :کنت دانش زمان خود را تقسیم بندی کرده ومعتقد است علوم از حالت کلی وساده به مرحله مشخص وپیچیدهدر آمده است یعنی ((تطور ))پیدا کرده است ساده ترین درس ریاضی –پیچیده ترین علوم اجتماعی بر مبنای این اصل که به کلیت متنازل یا ترکیب متزاید مشهور است علوم را چنین طبقه بندی می کنند .

الف –ریاضی ( ساده ترین )

ب)ستاره شناسی یا نجوم

ج)فیزیک

چ)شیمی

ح)زیست شناسی

خ)جامعه شناسی {پیچیده ترین علم}

از نظر کنت جامعه شناسی ملکه علوم است چون موجودیت آن ناشی از سایر علوم است از نظر او هر علم به علم قبل از خود وابسته است وعلاوه بر ویژگی های خود ویژگی های علوم ماقبل خود را نیز دارد .در این طبقه بندی هر قدر پایین تر می آییم علوم پیچیده تر می شود یعنی جامعه شناسی پیچیده ترین علم است.چون موضوع جامعه شناسی انسان است وانسان موجود بسیار پیچیده ای است پس هر علمی که راجع به انسان بحث کند جزء پیچیده ترین علم محسوب می شود .

((بحث ایستایی شناسی وپویایی شناسی توسط کنت مطرح شده است ))

ایستایی شناسی اجتماعی از نظر کنت یعنی بررسی جامعه در حال سکون وآرامش زیرا به اعتقاد او جامعه سالم ومتعادل در حال ثبات وآرامش است .

سوال چرا کنت به ایستایی شناسی علاقه مند است ؟  

1-چون خود کنت جزء طبقه اشراف است ونمی خواهد به خاطر انقلاب ودگرگونی موقعیت اجتماعی خود را از دست بدهد .

2-در زمان کنت حجم مهاجرت بسیار بالا بود وکسانی که خلق و خو وفرهنگ وآداب ورسومشان با هم متفاوت بود چگونه می توانستند به حالتی یک پارچه تبدیل شوند .

 

سوال منظور از ذوب کلی چیست ؟

منظور اینست که جامعه چون دیگ بزرگ جوشانی است گه افراد وگروه ها با انواع اعتقادات وفرهنگ وزبانهای گوناگون عضو آن هستند .جامعه باید این تفاوتها را در خود هضم کند وگروههای مختلف را یکپارچه کند .

 

عوامل اجماع از نظر کنت:     {   1-  دین   2-  زبان   3- تقسیم کار }

دین :کنت معتقد است که همه ادیان باید تحت شعاع یک دین مسلط وواحد قرار گیرند .منظور کن از دین دین متافیزیکی نبوده زیرا آن را به دوران تمدنئ ما قبل تاریخی نسبت می داد .منظور او از دین راه وروشی است که همه مردم زندگیشان را براساس آن پایه ریزی می کنند .یعنی دین مفهوم دنیوی داشت وآن را دین مدنی وشهری می نامند ومی گویند فرد دارای هر دینی است در مسجد کلیسا وغیره به صورت شخصی به عبادت بپردازد اما وقتی وارد جامعه می شود قانون اجتماعی را که تضمین کننده ثبات  وآرامش است رعایت نماید .

زبان :باید زبان مشترکی بر تمام مردم حاکم باشد که زبان رسمی کشور شود هر کس وخانواده وقوم وقبیله به هر زبانی که خواست صحبت کند اما وقتی وارد جامعه می شود تنها به زبان رسمی کشورش تکلم کند .

تقسیم کار :طبق این نظام افراد بر اساس قرار دادهای توافق شده بای رسیدن به اهداف خود واهداف جامعه کارها ووظایفی را در رابطه با یکدیگر ودر رابطه با کل انجام می دهند تا به لین ترتیب سلامت جامعه وحفظ نظم وثبات که مهمترین هدف محسوب می شود تحقق یابد.

قشر بندی وحکومت

کنت بر اساس طبیعت انسان وخصوصیات روانی بشر جامعه را به دو قشر کلی تقسیم بندی میکند

قشر اول :گروهی که در جهت فرمان دادن عمل می کنند .

قشر دوم :گروهی که فرمانبری قشر اول را بر عهده دارند

او توضیح می دهد که در انسانها تمایل زیادی به اطاعت وفرمانبری وجود دارد خصوصا در برابر کسانی که از نظر ذهنی واخلاقی دارای مراتب عالی  وپایگاه بالایی باشند .این تمایل انسان مهمترین عامل در اقتدار دولت وپیروی از آن به شمار می آید .

در گذشته هجوم وجنگ میان جوامع مهمترین عامل تشکیل دولتها بود ولی در عصر جدید نیاز به حفظ نظم وانسجام وهدایت نظام تقسیم کار در روند تکاملی اجتماعی مهمترین عامل اقتدار دولت محسوب می شود .

نکته  بنا بر این مبنای قدرت دولی را بایستی در خصلت فرماندهی وفرمانبری که از ویژگی های روانی انسان است دانست

نکته دولت اگر در روند عادی فعالیت خود نتوانست نظم را بر قرار کند می تواند از زور استفاده کند تا مردم را وادار به حفظ نظم نماید.

سوال:زمانی که زبان –دین مشترک –تقسیم کار نتوانست اجماع لازم را به وجود آورد از نظر کنت چه باید کرد؟   این زور است که به عنوان ضرورتی کارکردی وظیفه نظم را بر عهده داارد .در کنار اصل زور وجود یک قدرت معنوی لازم است که وظیفه آن تعدیل زور است  این قدرت معنوی دست جامعه شناس است .

پویایی شناسی اجتماعی از نظر کنت او می گوید اگر بخواهیم به بررسی هر پدیده اجتماعی بپردازیم باید ریشه بروز یا تغییر وتحول آن را بررسی کنیم وبر اتفاقاتی که در آینده ممکن است برای آن پدیده اجتماعی به وجود آید .یعنی تمام پدیده ها در کنار ثبات در حال تغییر وتحول نیز می باشد .وبه مرور زمان از حالتهای ساده به حالتهای پیچیده تغییر می یابد .

بررسی روند تحولات اجتماعی از نظر آگوست کنت

(قوانین مراحل سه گانه اندیشه انسانی وجوامع)

کنت معتقد است تکامل جامعه تابع قوانین سه گانه اندیشه انسانی است

1-دوره ربانی یا الهی :در این دوره ذهن انسان بسیار ابتدایی است ونمی تواند علت رخدادهای طبیعی را پیدا کند زیر دارای علم ودانش وتکنیک پیشرفته نیست مثلا انسانهای اولیه نمی توانستند زلزله رعدو برق یا آتشفشان را توضیح دهند .چون علم ودانش نداشتند لذا علت آنها را به نیروی فوق طبیعی نسبت می دادند همچون  خدای کوهستان عصبانی وخشمگین است وآتشفشان صورت گرفته یا زلزله رخ داده است .در این مرحله خانواده شکل مسلط را در جامعه تشکیل می دهد وروابط عاطفی در جامعه کم است در این جامعه هیچ قانونی که ضامن اجرایی داشته باشد وجود ندارد .

2-مرحله متافیزیکی یا فلسفی :در این دوره ذهن انسان نسبت به دوره قبلی کمی رشد کرده ودر پی فهم علت وقوع پدیده هاست البته به دنبال علت فلسفی نه تجربی (یعنی اختلاف کمی با دوره قبلی )در این دوره نیروی دیگری به نام دولت در کنار خانواده قرار می گیرد وروابط مردم را از حالت عاطفی به حقوقی تبدیل می کند .در دوره گذشته علت آتشفشان را عصبانیت خدای کوهستان می دانستند اما در این دوره می گویند آیا خدای کوهستان نیروی مرموزی دارد ؟چه خصوصیاتی دارد ؟چرا باعث آتشفشان شد ؟

3-مرحله اثباتی در این دوره ذهن است که در مسیر تکاملش از استدلال فلسفی به مشاهده کردن وتجربه کردن می پردازد ونگرش انسان کلا دگرگون شده ودیگر این سوال که از نیروهای مرموز به وجود آمده مطرح نیست.زیرا اینها قابل بررسی نیستند چون نمی توان آنها را مشاهده کرد  پس از حیطه علم خارج می شود ((دنیا گرایی))چون آخرت دیده نمی شود وجود ندارد

در این دوره علت یابی پدیده ها بر مبنای رابطه علت ومعلولی دنبال می شود   جوامع انسانی صنعتی شدند وبه فکر توسعه زندگی مادی می باشند.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد