اسکندر مقدونی و داستان سنگ قبرها
سکندرمقدونی ، هنگامی که در یکی از
شهرهای ایران از گورستان عبور می کرد از مشاهده سنگ قبرها بشدت متعجب شد. پیرمردی
که آنجا بود را خطاب قرار داد و پرسید که چرا در شهر شما همه مردم در سنین کودکی
یا نوجوانی می میرند؟ و به سنگ قبرها اشاره کرد که روی آنها نام متوفی و مدت زندگی
او را نوشته بود و همه عدد ها بین یک تا ده بود.
پیرمرد سری تکان داد و گفت در شهر ما
رسم بر این است که بجای عمر طبیعی افراد، میزانی که شخص در عمرش گناه نکرده است را
به عنوان عمر واقعی و ارزشمند او حساب می کنیم، هر کسی در آخر عمرش، روزهایی که
مرتکب گناه نشده را می شمرد و حساب می کند که چند سال می شود، اگر بطور مثال جمع
همه روزهای بدون گناه بشود دو سال، ما روی سنگ قبر او می نویسیم "مدت زندگی 2
سال.
اسکندر کمی در خود فرو رفت و از پیر
مرد پرسید اگر اسکندر کبیر در شهر شما بمیرد، روی سنگ قبر او چه خواهید نوشت؟ آن
مرد روشن ضمیر پاسخ داد روی سنگ قبر تو می نویسیم: اسکندر ،مردی که هرگز زاده نشد